تمامِ من



امروز در باورترین لحظه های تفکرمذهنم اشباع از تردید نیست نه!آزادِ آزادم.!

رها ترین پرنده ام امروز درپی کدام کلماتی؟وصف این حال مگر ممکن است؟

در من امروزبیش از همیشه امید رسیدن است

نه در رویا؛در بیداری ام امید رسیدن است

معلمی!امروز تو را با تک تک سلول های بدنم نفس کشیدم

در این لحظه که خزیدم پشت میزم از ناچاری ود هوای گفتگوی گرمم باتو

احساست میکنم با همه ی وجودم احساست میکنم با تک تک سلول هایم احساست میکنم!من بوی گچ راهم احساس میکنم آنقدر که نزدیکی به من

مرور میکنم باخودم سالهای غرق تنهایی ام را

من و صمیمیت بی پایانم با تنهایی

منِ آمیخته به تنهایی 

منِ گم در صحرای بی هویتی

تو آمدی اما و پنجره ای میان من و تنهایی ام یافتی

آرام و لرزان و نا پیوسته ولی آمدیآمدی و نزدیکیم به هم نرسیدیم هنوز

این بار نوبت قدم های من است

گاهی پرواز میکنم گاهی دوان دوانم بسویت گاهی اما سینه خیز می ایم

ولی می آیم!جایی نیست که مرا ساکن یا عقب گردان یافت کنی!

من روبه تو حرکت میکنم عزیزمروبه جلو!!

تو معلمی نامت ای برترین واژه زبان من

دست کشیدن از تو را من بلدنیستم

و هزار ها سال هم که طول بکشد می مانم و عاشق تر خوام شد و رهایت نخواهم کرد

بمان و صبر کن برای من 

وصالمان نزدیک است!در بیداری وعده می دهم!


شیرین ترین خیالی

نه در آن لحظه که دست روی دست بگذارم و کاری نکنم برایت فقط نشسته ام خیال میکنم

من را دچار خیالبافی نکن من در بیداری ام می بینم تو را

من باید بیدار بمانم و تا می توانم برایت کار انجام دهمتا که برسیم به هم

در بیداری برسیم به هم

طعم رسیدنت باید از جنس مناجات بی ریا باخدا باشد

بوی آغوش پدرم را میدهی

تو مثل نفس کشیدن در وقتی هستی که به مادر نگاه میکنم

نفس کشیدن در لحظه ی خیره ماندن به ماه و ستاره ها

نفس کشیدن در وقتی که گیاهانم را سیراب میکنم و با تمام وجود

عطر خاک خیس و ریحان را وارد ریه هایم میکنم

تو دلیل زنده ماندن منی

تو آن اکسیژن که وارد ریه هایم میکنم نه

توهمان دم و بازدم منی

تو تمام منی


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها